خط آخر

کی فکرشو می کرد که خط آخر قصه ی پر هیاهوی من و تو فقط و فقط یک سکوت تلخ باشه؟

کی فکرشو میکرد عشق عمیقی که با تک تک ذرات وجودم لمسش کردم منو آن چنان مسخ کنه که بی صدا رهاش کنم؟

کی فکرشو میکرد واژه های تو آنقدر تغییر کنه که دیگه نشه نشونه ای از رویاها پیدا کرد؟

راه رو گم کردیم...

و حتی تلاشی برای دوباره پیدا کردنش نمی کنیم...

به سادگی پذیرفتیم که باید همین باشه....

و من به خاطرش هرگز خودم رو نمی بخشم....

گرچه تو رو همراهی میکنم توی مسیر این جدایی

اما....

سخت بود قبول اینکه بهای عشقم تا این حد کم بود....

میرم....میری

به پشت سر نگاه نمی کنم نگاه نمی کنی

فقط میریم تا دنیا سر ناسازگاری نداشته باشه

میریم چون....نه....هیچ دلیلی قابل قبول نیست....

جواد....

حرف های تلخ من دیگه گفتنی نیست....

اما اگر هنوز می تونی رویای گذشته رو به خاطر بیاری حتما می فهمی سکوتم از چیه

بی حوصله نه.... بی نیاز نه....

من فقط در سوگ این عشق سیاه پوشم....

نباید می شد....

قسم به خدایی خدا بهای عشق من این نبود.... 

 

دوستت داشتم...دارم... و خواهم داشت....عاشقانه 

و تو یگانه عشق قلب من می مونی 

شاید نه در دنیا 

اما روح من جز تو در دسترس کسی نخواهد بود 

این 1 سال با تو بودن به بهای همه ی عمرم می ارزید.... 

همیشه در ابتدا و انتهای دعاهام حضور داری  

لحظه ای از یادم نمیری 

کاش احساسم رو از حرفام بخونی.... 

کاش....قدری فقط قدری هنوزم به حرفهام آشنا باشی.... 

 

گذشتن سخته.... 

خیلی سخت.... 

 

اما به قیمت خوشبختی و اعتقادات تو میرم.... 

که تو با ارزش ترین چیز من در دنیا هستی... 

 

در پناه حق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد