تاروت گرفتم 

به نیت این احساسی که نمیدونم قراره با من چکار کنه 

حرفهای عجیبی بود 

عشق بردباری انتظار فرافکنی.... 

 

بازم حرفم رو شکستم  

بازم این من بودم که اومدم 

بازم بهم گفتی خسته ای اما همیشه پشتمی....تا زنده ای 

بهت گفتم تنها کسی هستی که بهش اعتماد دارم و می تونه ازم محافظت کنه 

بازم چشمامو بستم و احساست کردم و آروم شدم 

 

بازم وقتی صدام کردی 

وقتی نوشتی 

لبریز شدم از عشق 

از حس حضور تو 

بازم بهم ثابت شد که کم نبودی 

 

بازم تصمیم دارم صبر کنم 

نه برای تو نه برای کسی 

برای خودم برای عشق 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد