وقتی دل از همه جا می برم به اینجا به تنها جایی که برای با تو بودن دارم رو میارم 

وقتی میخوام از دلتنگی ها و درموندگی هام با کسی بگم و به رسم همه ی روزهای عاشقیم اسم تو روی زبونم میاد....جایی غیر از اینجا ندارم که برم.... 

 

دلم خیلی گرفته جواد.... 

دلم برای شنیدن صدای خنده هات لک زده....برای هر لحظه ای که صدام میکردی....برای هر لحظه ای که آرومم میکردی....آخه بی انصاف چطور میتونم ازت بگذرم... 

  

هر بار اینطور به خودم امید میدم که جواد تو رو نخواست پس باید اینطور میشد 

من واقعاْ لیاقت پاکی و مهربونی تو رو نداشتم 

اما چه کنم با این دل بهانه گیرم که بدجووووور به تو پیوند خورده.... 

 

چشمامو که می بندم یاد حرفات می افتم....میگفتی دیگه بعد از تو واسه هیچ کس لالایی نمیخونم....گریه میکردیم و چت میکردیم.... اون روزایی که قرار بود جواب آزمایش من بیاد.... وقتی صدام میکردی نفسم.... وقتی میگفتی همیشه کنارمی...وقتی قول میدادی که هرگز تنهام نمیزاری....وقتی برام از زنجیری میگفتی که قرار بود هرگز پاره نشه.... 

 

 آخ جواد... 

نمیدونی چه رویای شیرینیه گذشته....  

نمیدونی چی میکشم دور از تو..... 

نمیدونی.... 

 

بغضم نمیشکنه....دلم تو رو صدا میکنه.... 

خدای من!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد