روز نود و هشتم

یه حس بد...یه حس سرد....این روزا رو با همیشه واسم متفاوت کرده 

شاید همون تردیدی که تردید دارم توی تو میبینم یا نه.... 

 

قراره بیای...به اصرار من...برای کار نرم افزار... 

میخوام زودتر ببینمت... 

میخوام بفهمم تکلیف چیه... 

میخوام از نزدیک مطمئن شم که تا کجا میشه روی خودم روی تو حساب کرد 

 

هفته ی دیگه سه شنبه 

امیدوارم بشه... 

امیدوارم خدا همراهیمون کنه... 

 

حالم خوب نیست...همین سر ماخوردگی.... 

اما...میدونم دلتنگیم داره همه چیز رو شدیدتر میکنه.... 

امیدوارم...امیدوارم این دوری تمام شه....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد