نوزده(روز پنجاه و چهارم)

واااااای خدای من 

دیدمت...دیشب...با وبکم.... 

 

چه احساسی داشتم.... 

نه....نمی نویسمش.... 

مال خود خودمه.... 

 

تمام ذوقم....تمام عشقم مال خودمه... 

 

خداااااااااایا ممنونم که اجازه دادی بهتر حسش کنم... 

ممنون که میزاری دوستش داشته باشم 

ممنون که تنهام نمیزاری 

 

واااااااااااااای چقدر دوست داشتنی بود نگاهش... 

خجالتش....لبخندش... 

 

چه زیبائه عاشقی کردن... 

 

خدایا....ممنونم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد